
پروردگـارا !!،
پاکی محمدی ،
عدالت علوی ،
عفت فاطمی ،
ذکاوت حسنی ،
شجاعت حسینی ،
عشق به معبود سجادی ،
علم باقری ،
صداقت صادقی ،
کظم غیظ کاظمی ،
بخشندگی رضوی ،
تقوای تقوی ،
راهنمایی کننده ی نقوی
و تحمل عسکری
را به همه ی ما عنایت بفرما
تا دیگر اشکی بر گونه های مهدی فاطمه جاری نشود ....
الهی آمین ...
سیزده ماه رجب آمد به دنیا مرتضی / مژده ای اهل ولا ، او هست وصی مصطفی
بهر زهرا همسر و باب حسین و حسن است / فاتح خیبر، شفیع مومنین روز جزا
میلاد امام علی (ع) بر شما مبارک
بیایید هر شب آسمان را 15 دقیقه با چشم غیر مسلح رصد کنیمــــــــ...!
اگر امام زمان غیبت کرده است، این غیبت ماست نه غیبت او...
این ما هستیم که چشمان خود را بسته ایم، این ما هستیم که آمادگی نداریم.
شهید چمران
صبح بى تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بى تو حتى مهربانى حالتى از کینه دارد
بى تو مىگویند تعطیل است کار عشقبازى
عشق اما کى خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه مىخواند به انکار تو اما
خاک این ویرانهها بویى از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دورى بگویم یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندى دیرینه دارد
در هواى عاشقان پر مىکشد با بى قرارى
آن کبوتر چاهى زخمى که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگى را مىگشاید
آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد.
قیصر امین پور
جان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد
جان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد
چشم عالم پر ز خون شد ای خدا مهدی نیامد
هرچه گفتم یابن طه یابن یاسین یابن احمد
العجل یابن علی المرتضی مهدی نیامد
الععجل مولا مولا مولا
العجل مولا مولا مولا
هر چه گفتم یا مغیث شیعه نیشنیدم جوابی
هرچه گفتم یا معزالاولیا مهدی نیامد
دین ما ایمان ما امید ما هستی عالم
صاحب ما و ولی عصر ما مهدی نیامد
و العافیة و النصر
ملکوت خدا نزدیک است
و ظهور منجی موعود
التیام زخمهای هزاره هایمان خواهد بود...
آیا هنگامی که فرشته ی مرگ به خانه ای درآمد، از آمدن او آگاه می شوی؟ آیا هنگامی که یکی را قبض روح می کند او را می بینی؟ بچّه را چگونه در شکم مادر می میراند؟ آیا از راه یکی از اندام های مادر وارد می شود؟ یا روح به اجازه ی خداوند، به سوی او می آید؟ یا همراهِ کودک در شکم مادر به سر می برد؟
آن کس که آفریده ای چون خود را نتواند وصف کند، چگونه می تواند خدای خویش را وصف نماید؟.
خطبه 112 نهج البلاغه
سیل چشمانم باز از فراقت جاریست....خسته ام باز بیا جمعه ها تکراریست
در پی قافیه ها چه پریشان ماندم .....قافیه در شعرم با حضورت جاریست
به هوایت آقا بغض کرده شعرم....آسمانش انگار نم نمک بارانیست
دل من پر غصه حال شعرم خوش نیست... نفسی مانده فقط جای شکرش باقیست
در فراغت آقا چشم در راهم من.... گر چه این جمعه همان جمعه ی تکراریست.....